جدول جو
جدول جو

معنی چاک زدن - جستجوی لغت در جدول جو

چاک زدن(اَ جُ مَ شُ دَ)
دریدن. پاره کردن. شکافتن:
ره جیب جانها رفو میزند
بنازم به چاکی که او میزند.
ظهوری (از آنندراج).
، دریدن گریبان یا جامه در ماتمی از شدت اندوه و المی. دریدن لباس به نشانۀغم و اندوه عظیم یا ترس یا تظلم:
نیکعهدی در زمین شد جامه از غم چاک زن
کز زمان زین صعبتر ماتم نخواهی یافتن.
خاقانی.
پس بدست خروش بر تن دهر
چاک زن این قبای معلم را.
خاقانی.
گل روی تو دیده چاک زد جامۀ خویش.
ظهیری (سندبادنامه ص 180).
برفور جامه چاک زد و موی برکند. (سندبادنامه ص 73). جامه ها چاک زده خاک بر سر ریختند. (مجالس سعدی).
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاه زدن
تصویر چاه زدن
حفر کردن چاه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ غاطْ طَ)
درتداول عامه فرار کردن. جیم شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ دُ گَ چَ / چِ دَ)
اندودن با لاک.
- لاک زدن. ناخن، اندودن ناخن به لاک
لغت نامه دهخدا
(اُ گُ سَسْ تَ)
طبع کردن. باسمه کردن. چاپ کردن، دروغ گفتن. اغراق گفتن. دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ خوا / خا تَ)
دست زدن. چپه زدن. رجوع به چپک و چپه و چپه زدن شود، در تداول زنان راه رفتن بیهوده. راه بسیار رفتن، بی ثمر و بی مقصد معلوم و بیهوده بهر جای رفتن. بسیار راه رفتن کسی بی آنکه در پی کاری باشد. بیهوده و بی مقصود گشتن. راه بی فایده رفتن. دوندگی بیهوده کردن. رفتن بسیار و بی مقصود و فائده
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ فِ دَ)
آبله زدن. آبله برآوردن. آبله گرفتن. رجوع به چچک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ مَکَ دَ)
پاره شدن. شکافته شدن. دریده شدن:
یکی از کید شد پرخون دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر.
رودکی.
چو ویسه چنان دید غمناک شد
دلش گفتی از غم بدو چاک شد.
فردوسی.
یکی تیغ زد شاه بر گردنش
همه چاک شد جوشن اندر تنش.
فردوسی.
ز خشکی دهان هوا کاک شد
دل خاک از تشنگی چاک شد.
فردوسی.
گر بماندیم زنده بردوزیم
جامه ای کز فراق چاک شده
ور بمردیم عذر ما بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده.
سعدی.
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت لاف یکتایی زدم.
سعدی.
هزار جامۀ جان چاک می شود آن دم
که برزنی به میان چاکهای دامان را؟
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
زانو زدن. (فرهنگ خطی) (فرهنگ سروری). بزانو درآمدن: پیش امیری و رئیسی در رکوع میروی و چوک میزنی. (فیه ما فیه).
پیش باز آمدند و چوک زدند
چوک چون اشتران لوک زدند.
پوربهای جامی (از آنندراج).
برانم از عقب کوچ کردۀ خود لوک
زند جمازۀ سعیم به خیمه گاهش چوک.
جامی (از فرهنگ سروری).
مردمی کو مرا تموک زند
پیش او دل بلا به چوک زند.
لطیفی (از فرهنگ خطی).
و گاهی بحذف واو نیز آمده است. (فرهنگ سروری). و چک مخفف آنست. (فرهنگ نظام) :
چو آنجا رسی زن در آن آب چک
که گردد نمک از گذارش سبک.
جامی (از فرهنگ سروری چ دبیرسیاقی).
فروخفتن شتر و جز آن. استناخه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ مِکَ / کِ دَ)
جاروب کردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). دکس. (منتهی الارب).
- برپای خاک زدن، کنایه از ذلیل و خوار گردانیدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چوک زدن
تصویر چوک زدن
زانو زدن
فرهنگ لغت هوشیار
سرخه زدن به ناخن مالیدن لاک. یا لاک زدن ناخن. لاک را روی ناخن مالیدن، اندودن ناخن به لاک
فرهنگ لغت هوشیار
چاپ کردن، بافتن، سرهم کردن، ساختن، جعل کردن، ازخود درآوردن، دروغ گفتن، لیچار بافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
بالورنيش
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
Varnish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
vernir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
وارنش کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
envernizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
lackieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
lakierować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
лакировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
покривати лаком
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
vernissen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
বার্নিশ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
verniciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
เคลือบเงา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
kupaka varnish
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
vernik sürmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
ニスを塗る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
上光
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
למרוח לכה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
barnizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
melak varnish
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
лак लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لاک زدن
تصویر لاک زدن
바니시하다
دیکشنری فارسی به کره ای